پرخاشگران بالفطره


 

نويسنده: لوئيس ريدلي
مترجم: نغمه اويسي




 
تحقيقات علمي مي گويد روحيه ي پرخاش و طغيانگري در همه ي ما وجود دارد اما چرا بعضي از ما پرخاشگرتريم؟
 
طبق آمار، اگر به شما دستور داده شود به شخصي شوک الکتريکي مرگ باري وارد کنيد قطعاً اين کار را انجام خواهيد داد. شايد باور اين موضوع برايتان دشوار باشد اما اگر يکي از شرکت کنندگان برنامه ي تلويزيوني «بازي مرگ» بوديد، به سادگي به اين موضوع پي مي برديد. شرکت کنندگان در اين برنامه بايد با حرکت دادن يک اهرم، مردي را که درون 1محفظه ي شيشه اي زنداني شده و با التماس تقاضاي بخشش مي کرد، تحت شوک الکتريکي قرار مي دادند. اين در حالي بود که تماشاچيان حاضر در استوديو با فريادهاي بي پايان خود شرکت کننده را به تکرار اين کار و کشتن قرباني تشويق مي کردند. در انتهاي اين برنامه تلويزيوني مشخص شد که قرباني يک هنرپيشه بوده و شوک هاي الکتريکي نيز واقعي نبوده اند و او تنها تظاهر به مرگ مي کرده است. اما در زمان اجراي برنامه هيچ يک از تماشاگران و شرکت کنندگان اين موضوع را نمي دانستند.
نمايش تلويزيوني فرانسوي «بازي مرگ» در ادامه ي مطالعات يک روان شناس اجتماعي به نام استنلي ميلگرام (Stanley Milgram) انجام گرفت که مطالعات عجيب خود را از سال 1961در امريکا آغاز کرده و انقلاب عظيمي در علم روان شناسي در قرن21به وجود آورده است. در اين نمايشي که بهتر است آن را آزمايش بناميم، يک دانشمند از شرکت کنندگان خواسته بود در صورت پاسخ نادرست يادگيرنده به سوالات هوش او را تحت شوک الکتريکي قرار دهند.
براساس نتايج به دست آمده ،560درصد شرکت کنندگان با تصور اين که ميزان شوک وارد شده 450ولت است، باز هم اين کار را انجام دادند؛ چرا که يک دانشمند از آن ها خواسته بود. آزمايشات ميلگرام بيان گر اين واقعيت است که ما چگونه مي توانيم بدون چون و چرا از افرادي که فکر مي کنيم از لحاظ اجتماعي از ما برترند پيروي کنيم. حتي اگر اين پيروي بر خلاف تشخيص خود ما از درستي يا نادرستي آن باشد.
البته ميان شرکت کنندگان افرادي وجود داشتند که از انجام اين کار خودداري کرده و در برابر فشار تماشاگران از خود مقاومت نشان دادند. الکس هاسلم (Alex Haslam) پروفسور روان شناسي اجتماعي بر اين عقيده است که برخي به دنبال اثبات پيروي کورکورانه و غريزي افراد از دستورات هستند اما اگر نگاه دقيق تري به آزمايش هاي انجام شده داشته باشيد متوجه خواهيد شد که در تمام اين آزمايشات مدارکي براي اثبات خلاف آن نيز وجود دارد.

ذهن ياغي
 

از آن جايي که تمرکز محققان در آزمايش هاي ميلگرام روي افرادي بوده که از دستورات پيروي کرده اند، مطالعه ي دقيقي در ارتباط با دليل سرپيچي برخي از شرکت کنندگان صورت نگرفته است. در حقيقت ميلگرام هيچ يک از افراد مورد آزمايش را که از دستورات سرپيچي کرده بودند، در تحقيقات خود ثبت نکرده است.
اما امروزه دانشمندان در تحقيقات خود، افراد سرپيچي کننده و ياغي را مورد توجه بيشتري قرار داده و به اين نتيجه رسيده اند که گونه هاي مختلفي از ژن HTT-5 مي تواند نقش مهمي در عکس العمل هاي ناگهاني و نسنجيده افراد در برابر فشارهاي محيطي داشته باشد.
البته روان شناسان براين عقيده اند که علاوه بر اين خصوصيت اخلاقي، افراد ياغي عموماً برونگرا بوده و حس همدلي ضعيف تري نسبت به بقيه ي افراد دارند که ثابت مي کند ژن هاي بيشتري در اين امر تاثير گذارند. با اين حال دانشمندان تربيت خانوادگي را بر خصوصيت ياغي گري افراد بي تاثير نمي دانند.
به عنوان مثال امکان بروز رفتارهاي خارج از عرف در فرزندان کوچک تر خانواده به منظور جلب توجه والدين بيشتر از فرزندان ديگر است.
الکس هاسلم در اين باره مي گويد: البته نبايد تنها روي شخصيت افراد تمرکز کرد. قرار گرفتن در بعضي شرايط خاص شايد هر انسان عادي را به شخص ياغي تبديل کند و روان شناسان بايد تاثير متقابل خصوصيات فردي و محيط را هم زمان مورد مطالعه قرار دهند.

تبديل يک شهروند عادي به يک شهروند آشوبگر
 

هاسلم و پروفسور روان شناس ديگري به نام استيو ريچر (Steve Richer) در سال2001 مطالعاتي به نام «طرح آزمايشي زندان» به منظور بررسي نحوه رفتار در زندانيان و تغييرات آن انجام دادند.
در اين آزمايش هاسلم و ريچر 15 نفر را در شرايطي مشابه زندان قرار داده، تعدادي از آن ها را به عنوان زنداني و تعدادي ديگر را به عنوان زندان بان انتخاب کردند. همچنين در ابتداي اين طرح آزمايشي به زندانيان گفته شد در صورتي که ابتکار عمل نشان داده و قابل اعتماد بودن خود را ثابت کنند به موقعيت زندانبان ارتقاپيدا خواهند کرد. بر اساس نتايج به دست آمده، در چند روز اول اين آزمايش مشخص شد با وجود نارضايتي زندانيان از موقعيت خود به عنوان رتبه ي پست، تلاش مي کردند تا شرايط زندان به نحو مطلوبي اداره شود.
اما در روز سوم و زماني که به آن ها اعلام شد موضوع ارتقاي آن ها به زندانباني منتفي شده و هيچ کدام از آن ها زندانبان نخواهند شد، بلافاصله تغيير رفتار واضحي در آن ها مشاهده شد به طوري که زندانيان به جاي تشويق يکديگر به خوش رفتاري ،نقشه ي گروگان گيري يکي از زندانبانان را با هم طراحي مي کردند. آن ها به اين نتيجه رسيده بودند که تنها راه اصلاح اوضاع زندان شورش است و در نهايت موفق به انجام اين کار شدند.
واقعاً طي اين مدت چه بر سر زندانيان آمد؟ در يک تست روان سنجي روي زندانيان مشخص شد حس فرمانبرداري آن ها که ابتدا با شاخص 7 سنجيده شده بود، طي روز سوم تا پنجم يعني از روزي که امکان ارتقاي مقام به زندانباني منتفي شده بود از5/2 به3/9 کاهش يافته بود.
هاسلم معتقد است: «اين آزمايش ثابت مي کند تحت شرايط خاصي، يک شهروند عادي ممکن است به يک ياغي تبديل شود .اگرشما به آن ها بگوييد شرايطي که در آن قرار دارند بهتر نخواهد شد، آن ها به جنگيدن با شرايط خواهند پرداخت.»
طرح آزمايش زندان نشان مي دهد حتي اگر فرد از وضعيت موجود ناراضي باشد، اين اميد به تغيير و بهبود وضعيت است که باعث وجود آرامش خواهد بود. همچنين آزمايش ديگري نشان داد که زندانيان به مرور زمان خود را گروهي در مقابل زندانبان مي ديدند که در روان شناسي به نام «هويت اجتماعي» شناخته مي شود. اين هويت جديد که آن ها را در کنار ساير زندانيان قرار مي داد و با شاخص 7 سنجيده مي شد، در دو روز اول از 0/5به2/1 افزايش يافته و قرار گرفتن در يک گروه حس اعتماد به نفس و همکاري لازم براي مقابله با زندانبانان را در آن هاتقويت کرد. با وجود اينکه بسياري از نتايج به دست آمده در آزمايش هاي ميلگرام به دليل حساسيت زياد آن منتشر نشده و دست کم تا سال 2038نيز منتشر نخواهد شد، هاسلم و ريچر اعتقاد دارند زماني که جملات استفاده شده در برابر زندانيان از جملات خواهشي لطفاً ادامه دهيد به جملات امري بايد ادامه دهيد تغيير يافت ،زندانيان را به سمت مقاومت و طغيان هدايت کرد و همين امر مي تواند اهميت قرار گرفتن در موقعيت هاي مختلف را به منظور به وجود آوردن زمينه ي کافي براي طغيان ثابت کند.
منبع: نشريه همشهري دانستنيها شماره 34